کد مطلب:150262 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:164

حکمت حسین، یا قدرت یزید
حسین علیه السلام در آیینه روزگار چه دیده بود كه به اهل خیام خود گفت: نگران نباشید، بعد از من چیزی نمی گذرد كه شما را با احترام به موطن هایتان می رسانند و خود آنها ذلیل می شوند. آری چه دیده بود كه یزید دستور داد با احترام با ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله برخورد كنید. [1] . چرا كه سراسر وجود او را شكست


فراگرفته است، و هیچ راهی برای فرار از این شكست نمی یابد. این است كه باید حسینی عمل نمایی تا یزید را در چنگال خود این چنین خوار و ذلیل كنی، و باید حسینی فكر كنی تا دشمن را حقیر ببینی و نه قدرتمند، و باید بیشتر از آنكه حسرت یزید بودن داشته باشی حسرت حسین شدن در تو شعله ور باشد. اما با روانی كوفی صفتانه آرزوی عزت حسینی داشتن، هرگز محقق نمی شود! و دل به عزت یزیدی سپردن نه چاره راه است و نه رسیدن به مقصد. یعنی نمی شود گفت ای كاش من قدرت یزید را داشتم؛ بكله باید بخواهی حكمت حسین علیه السلام را داشته باشی تا در همه صحنه ها پیروز بمانی.

پی بردن به این نكته كه قدرت یزیدی اصلا قدرت نیست و نمی تواند به مقصد برسد و حكمت حسینی است كه همه چیز را به مقصد می رساند، نیاز به بحث و بصیرت زیادی دارد. در حكمت حسینی قدرت اسلحه ها نقش محدودی دارد.

حضرت بی اسلحه نبودند، بی جنگ هم نبودند، گردنشان را هم به شمشیرها نسپردند، نمی خواستند هم بی قدرت باشند، اما در حیاتی بودند كه قدرت یزیدی چیزی نبود. لطف امام حسین علیه السلام باید شامل حالمان شود تا در حسرت قدرت یزیدی به سر نبریم و طالب حكمت حسینی باشیم. در حكمت حسینی اسلحه ها نقش اصلی را ندارند و همه امید به قدرت اسلحه ها بسته نشده است تا اگر قدرت نظامی مان كافی نبود از تحرك باز بمانیم و از ادامه حیات دینی مأیوس گردیم و مقهور دشمن شویم. نگوییم ای كاش ما قدرت یزید را داشتیم تا به خدمت حسین علیه السلام می رفتیم، بگوییم ای كاش ما حسینی می اندیشیدیم تا یزید در چشم ما حقیر باشد. البته حاكمیت اسلامی هم برای اباعبدالله چیز مطلوبی بود اما نه یك حاكمیت تسلیحاتی و نظامی صرف.



[1] مقتل ابي مخنف ص 202.